به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ از کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد 1332 تا آغاز دهه چهل، رژیم شاه بیش از پیش قدرت گرفت، نیروهای محافظهکار، قدرت سیاسی را به شکل فزایندهای به دست گرفتند. پیامد چنین تحولی، پیشروی نیروهای اصلاحطلب و سرکوب آنها بود.
روند تأسیس نهضت آزادی ایران
پس از کودتا، در بحبوبه فضای سیاسی یاد شده، «نهضت مقاومت ملی» به دست باقیماندههای جبهه ملی که در ماههای آخر حکومت مصدق، دچار ازهم پاشیدگی و پراکندگی شده بودند، به وجود آمد. تفکر و اندیشه نهضت مقاومت ملی، در حقیقت، استمرار اندیشه جبهه ملی بود که «مصدق» را سمبل مبارزه ملی قلمداد میکرد.
جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی، خود را وارثان انقلاب مشروطه میدانستند و با شعار طرفداری از قانون اساسی و اعطای آزادیهای سیاسی، در پی برگزاری انتخابات آزاد بودند. بررسی اسناد برجای مانده از نهضت مقاومت ملی، نشان میدهد که دین، نقش مهمی در ساختار فکری این نهضت نداشت. مسئله ضعف سازماندهی نیروهای سیاسی و بحران رهبری از مشکلات اساسی نهضت مقاومت ملی بود که این حزب سیاسی را در برابر رژیم، ناچیز و کم مایه جلوه میداد.
در سالهای آغازین دهه چهل، شاه به امید اجرای اصلاحات ارضی و خلع سلاح رقبای خود، از فشار سیاسی کاست و فضای سیاسی کشور را باز کرد. بازرگان و همفکران او از این فرصت استفاده کردند و با بهرهگیری از تجربه فعالیت در نهضت مقاومت ملی، تصمیم گرفتند گروه سیاسی دیگری را بهوجود آورند که هویت مذهبی _ اجتماعی داشته باشد و بر ضرورت حکومت دمکراتیک تاکید ورزد. از این روی نهضت آزادی ایران را در بیست و پنجم اردیبهشت ماه 1340 بنیان نهادند.
نهضت آزادی در بستر تشکیلات و تفکر حاکم بر جبهه ملی و از درون آن زاییده شد. مهندس بازرگان نیز در یک نطق تلویزیونی به این نکته تصریح میکند: «از درون جبهه ملی، نهضت آزادی به وجود آمد که هم وارث نهضت مقاومت ملی بود و هم فرازنده و بلند کننده شعار شاه سلطنت کند نه حکومت.»
جریانهای فکری دخیل در نهضت آزادی
نهضت آزادی سه جریان و نحله فکری را در درون خود پذیرا بود. این سه نحله فکری با هم تناسبی نداشت لذا در عین همکاری دچار تضادها و تناقضات آشکار و پنهان بودند. این سه جریان عبارت بودند از:
1- جریان فکری، مذهبی، سیاسی آقایان مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی و عدهای دیگر.
2- جریان غیر مذهبی و ملیگرا با گرایش سوسیالیستی و غربگرایی مانند آقایان حسن نزیه، عباس امیرانتظام، رحیم عطایی، منصور عطایی.
3- جریان آیتالله سید محمود طالقانی با رویکردی کاملاً مذهبی و انقلابی و ضد استبداد، استثمار، صهیونیسم، مارکسیسم و کمونیسم. خط فکری آیتالله طالقانی در نهضت آزادی امثال شهیدان دکتر مصطفی چمران، صادق اسلامی، محمدعلی رجایی، و آقایان عباس شیبانی، جلالالدین فارسی و سید مهدی جعفری را به همراه داشت.
در میان این سه جریان مذکور، گروه سوم با قدرت تمام همراه نهضت امام خمینی و ملت مسلمان و مبارز ایران تا پیروزی و پس از آن پایدار ماندند و بزرگان این گرایش به افتخار شهادت و یا وفا تا رحلت، ثابت قدم بودند.
نهضت آزادی و جبهه ملی
در زمان تأسیس نهضت آزادی، آقای بازرگان وجه اختلاف «غیر اصولی» نهضت آزادی با جبهه ملی را در ابراز شجاعت و صراحت در دفاع از دکتر مصدق و تز وی اعلام کرده بود. ایشان طی یک سخنرانی در رابطه با نسبت گروه خود با جبهه ملی گفته بود: «اگر ما را به عضویت پذیرفتند تشریک مساعی و همکاری صمیمانه خواهیم کرد.»
با اوج گرفتن انقلاب اسلامی در سال 1356 حامیان شاه در داخل و خارج از کشور تصمیم گرفتند تا به جبهه ملی و همفکران آن طیف بیشتر بپردازند. آنها در گزارشهای خبری یا مصاحبههایشان با رسانهها تظاهرات و اعتصابات را به گروههای ملی منتسب کرده و این گروهها را به عنوان بزرگترین جناح سیاسی مخالف و اصلیترین گروه اپوزیسیون مطرح میکردند.
انتساب اعتراضات و تظاهرات ضد رژیم شاه به جبهه ملی باعث میشد تا ابتکار عمل از دست انقلابیون خارج شود و با مخالفتهای صوری ملیگراها از سقوط رژیم پهلوی جلوگیری شود. همراهی نهضت آزادی با جبهه ملی حتی بعد از انقلاب نیز ادامه یافت. در اواخر خرداد 1360 و همزمان با عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و طرح «بررسی عدم کفایت رئیس جمهور» اطلاعیهای از جبهه ملی صادر و از مردم دعوت شده بود تا در یک راهپیمایی اعتراضآمیز شرکت کنند.
مجاهدین خلق، حزب رنجبران، چریکهای فدایی اقلیت و سایر گروهها معارض به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم پشتیبان و زمینهساز حرکت جبهه ملی بودند. این جریان به گونهای طرحریزی شده بود که میتوانست مبدأ حرکتهای بعدی برای مقابله صریحتر با کلیت نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد و در مسیر تضعیف دولت، به ایجاد درگیری و تشنج همراه با جسارت به اسلام و امام خمینی منجر شود.
موضع امام خمینی درخصوص نهضت آزادی و جبهه ملی
امام خمینی با تکیه بر خط فکری حاکم بر جبهه ملی و اعلامیه قبلی آن علیه لایحه قصاص مسئله را از شکل سیاسی خارج نموده و به افشای ماهیت ضد اسلامی آن پرداخته بودند. ایشان طی یک سخنرانی در تاریخ 25 خرداد 1360 خطاب به نهضت آزادی که با جبهه ملی همراهی میکرد میفرمایند: «اینهایی که پیوند کردهاند با جبهه [ملی]، پیوند کردهاند با منافقین، پیوند کردهاند با منحرفین من با اینها کار دارم که شمایی که متدین هستید و مدعی تدین چه توجیهی از این معنا دارید؟
آیا تکلیف شرعی فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید؟ [...] در مقابل این اعلامیه جبهه ملی که مخالف نص قرآن مجید است و شما بعضیتان از مفسرین قرآن مجید هستید، در مقابل این دعوتی که مردم را دعوت کرده است به راهپیمایی در مقابل قانون الهی [آیا] دیگر تکلیف ندارید شما؟ [...] وای به حال ملتی که ملیهاشون این باشد و متدینینی هم که اظهار تدین میکنند آن باشد [...] خب من با این جمعیت نمازخوان و متدین چه بکنم. من به اینها علاقه داشتم حالا به بعضیشان باز هم علاقه دارم. با اینها ما تکلیفمان چی است؟ خب چرا حسابتان را جدا نمیکنید من حالا باز عرض میکنم به شما حسابتون را جدا کنید [...] جبهه ملی تکلیفش معلوم است.»
واکنش بازرگان به سخنان امام
در واکنش به سخنرانی امام و دعوت ایشان به جدا شدن نهضت آزادی از جبهه ملی ابتدا مهندس بازرگان شرکت در راهپیمایی آن روز را تکذیب کرد. سپس اطلاعیهای از سوی نهضت آزادی منتشر شد که در آن از جواب دادن به خواست امام طفره رفته و به پایبندی به اعتقادات اسلامی خود تأکید شده بود. نهضت آزادی در آن اطلاعیه مجدداً از شرکت و اطلاع از جریان راهپیمایی جبهه ملی تبری جسته و ائتلاف با دیگر گروهها را تکذیب کرده بود. سپس نظر خود را در مورد حکم قصاص و لایحه پیشنهادی آن چنین توضیح داده بود: «نهضت آزادی ایران به حکم اعتقاد به مبانی اندیشه اسلامی قصاص را از امور ضروری اسلام میداند و از آنجا که بارها در طول عمر مبارزات و فعالیتهای اسلامی خود این اعتقاد را عملاً نشان داده هرگز انتظار آن را نداشته است که با چنان سوابق روشنی احتیاجی باشد درباره هر یک از مسائل اساسی اسلامی جداگانه اعتقادات خود را بیان کند.» در ادامه نیز لایحه قصاص را منوط به طی مراحل قانونی و به شکلی مشروط تأیید کرد.
در این اطلاعیه نهضت آزادی از موضعگیری صریح علیه جبهه ملی که امام خمینی آنها را مرتد اعلام کرده بودند خودداری میکند. این مسئله باعث میشود امام خمینی در سخنرانی دیگری در اول تیر 1360 مجدداً اعضای نهضت آزادی را به اعلام برائت از جبهه ملی دعوت کنند و بگویند: «من به شما عرض کردم که یک مطلبی که برخلاف ضرورت اسلام است و برخلاف نص قرآن است و از یک گروهی صادر شده است با اسم و رسم، من دعوت کردم از اینها حسابتان را جدا کنید. [چرا] نکردید؟»
بیپرده و صریح در برابر جبهه ملی
نهضت آزادی به سکوت خود در این مورد ادامه داده و شش ماه بعد در تاریخ 15 آذر 1360 مهندس بازرگان طی نامهای راجع به جبهه ملی مینویسد: «نهضت آزادی در سال 1340 از جبهه ملی جدا شد و با آن آقایان اختلاف نظرهای سیاسی و روشی و حتی هدفی داشتیم ولی در مجموع آنها را خائن، صاحب سوء نیت و ضد اسلام و انقلاب نمیدانم و به طوری که در دادگاه نظامی گفته بودم خدمات ارزندهای به کشور و مبارزات ملی کردهاند.»
گزارش از عرفان عباسی